موضوع اصلی | روان شناسی | |
---|---|---|
موضوع فرعی | خانواده درمانی | |
نویسنده | علی شمیسا | از این نویسنده |
ناشر | نسل نو اندیش | از این ناشر |
مترجم | -- | از این مترجم |
نوبت چاپ | 1 | |
سال چاپ | 1401 | |
شابک | 9789642366064 | |
نوع جلد | شميز | |
قطع | رقعي | |
وزن | 443 گرم | |
تعداد صفحات | 400 صفحه |
ليلي ماهها بيرون نيامد، زيرا مادر و پدرش مخالف بودند، جامعه مخالف بود. مجنون صبر كرد و صبر كرد و در پاي درختي كه وعدهگاه هميشگيشان بود، با چشمان بسته منتظر ماند.
روزها گذشت، هفتهها گذشت، ماهها سپري شد، ليلي نيامد و مجنون چشمانش را باز نكرد تا اينكه خالق هستی بر وي رحمت آورد و گفت «مجنون بيچاره چشمانت را باز كن. من خالق تو هستم. تو در دنيا همه چيز را ديدهاي ولي مرا نديدهاي، ببين چه كسي در برابرت ايستاده.»
مجنون پاسخ داد «اکنون درک تو برای من سخت است برو؛ من تصميم گرفتهام كه فقط ليلي را ببينم، هيچچيز ديگر ارزش دیدن ندارد. شايد تو خالق هستی من باشي ولي من شوق خیال لیلی را دارم. اکنون برو تا در فرصتی دیگر تو را ملاقات کنم.»
خالق هستی كه در تعجب مانده بود، گفت «چه ميگويي؟ من تاكنون با كسي چون تو برخورد نكردهام! سالكان و مجذوبين كه هميشه در طلب و دعا و تمرين هستند، باز هم ديدار من برايشان ممكن نيست؛ من اينك خودم آمدهام بدون اينكه تو درخواستي كرده باشي! من همچون رحمتی بر تو نازل شدهام، آنوقت تو ردم ميكني؟!»
مجنون گفت «اگر واقعاً ميخواهي من ببينمت همچون ليلي بيا! زيرا من نميتوانم چيز ديگري ببينم. حتي اگر چشمانم را باز كنم، باز هم چيز ديگري نميبينم. من درخت ميبينم و ليلي آنجاست؛ به ستارگان مينگرم و ليلي آنجاست. ليلي قلب من است و دلم را تسخير كرده و هرچه را ببينم از راه دلم ميبينم. من نمیتوانم ببینمت، زيرا در قلبم جايي براي چيز ديگري نيست. مرا ببخش، برو و با خيال ليلي راحتم بگذار!»
در فرهنگ و ادبیات ایرانی، عارفان راه و روشهايي را خلق كردهاند تا عشق بيافرينند و اين دانش و علم كيمياگري صوفيان است كه میآموزد چگونه عشق را در خودتان خلق كنيد و بيافرينيد. داستان ليلي و مجنون، داستاني صوفيانه است. داستان عاشقانهي زيبا و بزرگي كه كمتر قصهی عاشقانهاي را ميتوان با آن مقايسه كرد. هر فرهنگ و كشوري براي خودش داستان عاشقانه دارد و كمتر داستاني است كه با ليلي و مجنون برابري كند. داستان ليلي و مجنون، روايت پسر و دختري كه بههم محبت ميكنند و تنها از روي نياز جسم با هم مراوده دارند، نيست؛ داستان بزرگ و معنوی «عشق» است.
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب