موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | رمان ایرانی | |
نویسنده | معصومه مولایاری | از این نویسنده |
ناشر | آئی سا | از این ناشر |
نوبت چاپ | 1 | |
سال چاپ | 1401 | |
شابک | 9786227555165 | |
نوع جلد | شمیز | |
قطع | رقعي | |
وزن | 498 گرم | |
تعداد صفحات | 406 صفحه |
وِدیان برای فراگیری جادوگری نزد استاد رحیم در یک روستا می رود، استاد که نیروی مثبتی را درون دختر می بیند از همان اول بی دریغ شروع به آموزش دادن می کند، اما سهند و سحر را فقط به درخواست ودیان می پذیرد؛ چون می داند آبی از آن ها گرم نمی شود.
پس از گذشت پنج سال، وِدیان که به درخواست استاد برای پیدا کردن دو گل و یک درخت همراه سحر و سهند وارد جنگل انبوهی شده است، یک نعل با نقش برجسته گل پیدا می کند و در راه برگشت به روستا نقش همان گل، بدون هیچ کم و کاستی، کم کم روی کف دستش جا خوش می کند. این درحالی است که پس از بازگشت به خانه رد همین گل را کف دست استاد هم می بیند، اما دیگر استاد زنده نیست که دلیل این اتفاق را برایش توضیح دهد.
وِدیان دسته ای از کاغذهایی را که روی میز استاد است، برمی دارد به این امید که شاید راز این اتفاق را کشف کند. پس از گرم کردن کاغذها با این نوشته روبه رو می شود
“از این پس جانشین من رهبری خواهد کرد. امروز بعد از این که کف دستم سوخت و گز گز کرد یقین پیدا کردم که روز آخر است.
پس حتما یکی از آن سه شاگردم لایق این مقام شده اند و نشان از این است که پایان عمرم رسیده…
دستور می دهم به تمامی موکل ها، دیو و پری، قوم های هایث و فاعز و سینلیوس و هارلی و… که با او همانند من رفتار کنید و از او پیروی کنید. ”
این تازه شروع ماجرا برای وِدیان است، ماجرایی پر رمز و راز و وحشتناک.
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب