قیمت :
350,000 تومان

دیوان جامی

نگاه

امتیاز این کتاب

امتیاز 0 / 0 رای
موضوع اصلی ادبیات و شعر
موضوع فرعی شعر فارسی
نویسنده عبدالرحمن جامی از این نویسنده
ناشر نگاه از این ناشر
مترجم -- از این مترجم
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1394
شابک 9789643516079
نوع جلد زركوب
قطع وزيري
وزن 1325 گرم
تعداد صفحات 840 صفحه
گزیده ای دیوان جامی

شعر در نفس خویشتن بد نیست

پیش اهل دل این سخن رد نیست

ناله من ز خسّت شرکاست

تن چو نالم ز شرِّ ایشان کاست

بیش ازین فاضلان شعر شعار

کسب کردى فضایل بسیار

بودى آراسته به فضل و هنر

بودى آزاده از فضول سیر

در آغاز دیوان جامی می خوانیم

شرح زندگى و آثار نورالدّین عبدالرّحمان جامى

نورالدّین ابوالبرکات عبدالرّحمان بن نظامالدّین احمد بن محمّد جامى از شاعران نامدار زبان فارسى است که او را پس از حافظ بزرگترین سخن سراى فارسى شمرده اند و خاتمالشعرا لقب نهاده اند.

وى در قصیدهاى لامیه که پنج سال پیش از وفات خود سروده است و پارهاى از سوانح احوال خود را برشمرده، سال ولادت خود را یاد مى کند

به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوى که زد ز مکّه به یثرب سرادقات جلال

ز اوج قلّه پروازگاه عزّ و قدم بدین حضیض هوان سست کردهام پر و بال

جامى فرزند نظامالدّین احمد دشتى و نواده شمسالدّین محمّد دشتى اصفهانى است که از بیم ترکتازى ترکان روى به خراسان نهاد.

درباره تحصیلات جامى، مولانا فخرالدّین علىبن حسین واعظ کاشفى در «رشحات عین الحیات» مى نویسد

«چون ایشان در صغر سن همراه والد شریف خود به هرات آمدهاند، در مدرسه نظامیّه اقامت کردهاند و به درس مولانا جنید اصولى که در علم عربیّت ماهر بوده است و در آن فن شهرت تمام داشته، درآمدهاند و میل مطالعه مختصر تلخیص کردهاند. چون به آن درس حاضر شدهاند جمعى به قراءت شرح مفتاح و مطوّل مشغول بودهاند، و ایشان با آنکه هنوز به حد بلوغ شرعى نرسیده بودهاند در خود استعداد فهم آن یافته اند…

بعد از آن به درس مولانا خواجه على سمرقندى که از اعاظم مدقّقان روزگار بوده است و از کمّل تلامذه حضرت سید شریف جرجانى رحمه الله تعالى درآمدهاند، مىفرمودهاند که وى در طریقه مطالعه بىمثل بود، امّا قریب به چهل روز از وى مستغنى توانستى شد. بعد از آن به درس مولانا شهابالدین محمد جاجرمى که از افاضل مباحثان زمان خود بوده، و از سلسله تلمذ حضرت مولانا سعدالدّین تفتازانى رحمه الله تعالى مىرسیدهاند، مىفرمودهاند که چندگاه به درس وى مىرفتیم. از وى دو سخن شنیدیم که به کار مىآید یکى در کتاب تلویح که بعضى از اعترافات مولانازاده خطایى را دفع مىکرده، روز اوّل که براى دفع آن اعتراض دو سه مقدّمه القا کرد آن را باطل ساختیم، در مجلس دیگر بعد از تأمّل وافى صورت جوابى بیان کرد، فىالجمله وجهى داشت؛ و سخن دیگر وى در فن بیان از مطوّل تلخیص اندک مناقشه مىنمود، اگرچه آن سخن را در اصل زیاده دفعى نبوده و تعلّق به لفظ و عبارت کتاب مىداشت، امّا در توجیه وى استقامتى بود، و بعد از آن در سمرقند به درس قاضى روم که از محقّقان عصر بوده، مىرفتهاند. در ملاقات اوّل، مباحثه واقع شده بوده است و به تطویل انجامیده. بالاخره قاضى به سخن ایشان آمده، مولانا فتحالله تبریزى که از دانشمندان متبحّر بوده، و پیش میرزا الغبیک مرتبه صدارت داشت، حکایت مىکرده است که در آن مجلس که میرزا، قاضى روم را در مدرسه خود در سمرقند اجلاس کرد، همه اکابر و افاضل جهان در آن مجلس حاضر بودند. قاضى روم در آن مجلس بتقریب ذکر مستعدّان و خوشطبعان مىکرد. در صفت مولانا عبدالرّحمن چنین فرموده که «تا بناى سمرقند است هرگز به جودت طبع و قوّت تصرّف این جوان جامى کسى از آب آمویه بدین جانب عبور نکرده.»

مولانا ابو یوسف سمرقندى از شاگردان مقرّر قاضى روم نقل کرده است که چون حضرت مولانا عبدالرّحمان جامى به سمرقند آمدند، اتّفاقآ به شرح تذکره در فن هیئت اشتغال نمودند و تصرّفات برچیده معدوده که قاضى بر حواشى آن کتاب ثبت کرده بود، و سالها قرار یافته، هر روز در هر مجلس از آن سخنان مقرّر یک دو سخن به مقام حکّ و اصلاح مىرسید، و قاضى بغایت از آن ممنون مىشد، و در آن اوقات شرخ تلخیص چغمینى را که نتیجه افکار وى بود در میان آورد، و ایشان در آن تصرّفات مىکردند که هرگز به خاطر قاضى نرسیده بود.

روزى در هرات مولانا على قوشچى به هیئت و رسم ترکان، چمتایى عجیب بر میان بسته، به مجلس شریف ایشان درآمده است و به تقریب شبههاى چند بغایت مشکل از دقایق فن هیئت القا نموده، ایشان بدیههً هریکى را جواب شافى گفتهاند. چنانچه مولانا على ساکت شده و متحیّر بمانده، و ایشان بر سبیل مطایبه فرمودهاند مولانا على! در چمتاى شما بهتر از این چیزى نبود؟ مولانا على بعد از آن به شاگردان خود مىگفته است که از آن روز باز مرا معلوم شد که نفس قدسى در این عالم موجود بوده است.

بعضى از مخادیم مى فرمودند که این قوّت بنا بر آن است که مشغولى به طریق خواجگان قدّسالله ارواحهم ممدّ تعقّل و مقوّى قوّه مدرکه است، و کیفیّت مطالعه و قوّت مباحثه ایشان و غلبه و استیلا بر هم سبقان بلکه بر استادان امر مشهور و مقرّر بوده است. ایّام تعطیل ایشان به فراغت بال و آسودگى حال مىگذشته، و طبع درّاک ایشان به اندیشههاى دیگر مىپرداخته. وقتى که به درس مىرفتهاند بسیار بوده که جزوى از یکى از همسبقان مىگرفتهاند، و لحظهاى مطالعه مىفرموده. چون به درس حاضر مىشدهاند، بر همه غالب مىبودهاند.

مولانا معین تونى گفته است که ایشان چون به درس مولانا خواجه على درمىآمدند، هر شبهه که از نتایج طبع مستعدّان در میان مىافتاد بر بدیهه ایشان آن را دفع مىکردند، و هر روز دو سه شبهه وارد و اعتراض خاصّ در آن مجلس از آثار مطالعه خود مىگذاشتند و مىرفتند. ایشان بنابر بعضى رسوم علوم که باز بسته به سماع بوده است، به مجلس درس اهالى روزگار حاضر مىشدهاند، و اگرنه در نفسالامر، ایشان را احتیاج به تلمّذ کسى نبوده، بلکه بر مدرّس آن حوزه غالب مىبودهاند.

روزى سخنى از استادان و معلّمان ایشان در میان افتاده بوده است. ایشان فرمودهاند که ما پیش هیچکدام از استادان چنان سبقى نگذرانیدهایم که ایشان را بر ما غلبه و استیلایى بوده باشد، بلکه همیشه بر هریکى در بحث غالب بودیم. احیانآ به ما سربهسرى مىکردند، و هیچیک را در ذمّه ما حقِّ استادى ثابت نیست، و ما به حقیقت شاگرد پدر خودیم که زبان از وى آموختیم.

چنین معلوم شده است که ایشان صرف و نحو پیش والد خود گذرانیده بودهاند؛ و بعد از آن در علوم عقلى و معارف یقینى ایشان را چندان به کسى احتیاج نمىشده است.»

بیشتر بدانید

تعداد مشاهده این کتاب
300 بار
دفعاتی که پیشنهاد شده
0 بار
تعداد افرادی که این کتاب را خوانده اند
0 بار
تعداد افرادی که میخواهند این کتاب را بخوانند
0 بار

امتیاز شما به این کتاب

امتیاز 0 / 0 رای

کتاب های مرتبط

آخرین بریده ها