موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | رمان ایرانی | |
نویسنده | مهرنوش صفایی | از این نویسنده |
ناشر | نسل نو اندیش | از این ناشر |
مترجم | -- | از این مترجم |
نوبت چاپ | 2 | |
سال چاپ | 1391 | |
شابک | 9789642363162 | |
نوع جلد | شميز | |
قطع | رقعي | |
وزن | 565 گرم | |
تعداد صفحات | 512 صفحه |
من با گم شدن، با فراموش شدن، با خط خوردن و از یاد رفتن، مأنوسم. من از همه به هیچ رسیدن را خوب میشناسم. من با سوگواری قلب انسان پس از مرگ آشنایی، مأنوسم. من جایی را ميشناسم که آوای درد آدمی، فریاد نیست. من سکوتِ بالاتر از فریاد را میشناسم.
من در سرزمین دلتنگی زندگی کردهام. من بیابان ناباوری را قدم به قدم طی کردهام. من درد شلاق ثانیهها را در انتظاری تلخ، من حس بیهودگی را با بند بند تنم احساس کردهام. من روزهای بسیاری، برای فرار از نقش رنج، چشم بسته از کنار آیينههای بسیاری گذشتهام.
آری، من از روزهایي گذشتهام که اشک برای گریستن کم است و ضجه فقط بازی بغض انسان است. من در روح خویش دردهایی را تجربه کردهام که دردهای تن آدمی پیش آن حقیر و کوچکاند. من عشق را در حضیض ذلت… گذشت را در عین نفرت… ایثار را در بند غفلت،… متولد شدن در حین مرگ را با تک تک یاختههای وجودم احساس کردهام. من با دیدگانی باز و ذهنی هوشیار، لحظه به لحظه به جرم شیفتگی، به شلاق بیمهری و ناسپاسی مجازات شدهام. من آدمیت آدمی را بسیار جفاکار یافتهام. من ظرف فهم آدمهای بسیاری را کوچکتر از مشت بستهی یک کودک، من چشمهای بسیاری را فقط دو کرهی سرد خاکی یافتهام. بله، جايی بالاتر از رنجیدن هم هست… من آن را میشناسم.
آنجا، جاييست كه در آن، خداوند از همیشه به من نزدیکتر است.
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب