موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | رمان خارجی | |
نویسنده | الیف شافاک | از این نویسنده |
ناشر | مروارید | از این ناشر |
مترجم | تهمینه زاردشت | از این مترجم |
نوبت چاپ | 5 | |
سال چاپ | 1399 | |
شابک | 9789641912835 | |
نوع جلد | شميز | |
قطع | رقعي | |
وزن | 465 گرم | |
تعداد صفحات | 500 صفحه |
الیف شافاک بیتردید یکی از مهمترین و مشهورترین نویسندگان معاصر ترکیه است که جوایز مهم ادبی ترکیه و بینالمللی را دریافت کرده است. او در سال 1971 و در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد. بعدتر به همراه مادرش که دیپلمات سفارت ترکیه بود به مادریدِ اسپانیا و بعد به عمان نقل مکان کرد. شافاک مدرسه راهنمایی را در مادرید و عمان و دبیرستان را در آنکارا گذراند. از دانشگاه تکنیک اورتا دوغوی آنکارا لیسانس روابط بین الملل و فوق لیسانس مطالعات زنان گرفت، و با پایان نامهاش در خصوص رویکرد زنانه و جهان دوار در اندیشه مولوی و بکتاشی بود. او دکترای علوم سیاسیاش را هم از همان جا گرفت پایان نامه فوق لیسانس او درباره اسلام، عرفان و زن از انجمن علوم اجتماعی جایزهای را نصیب او کرد. او داستان نویسی را در سال 1994 و با کتاب Kem Gözlere Anadolu (آناتولی از چشم بد) آغاز کرد، و بعدتر در سال 1997 رمان Pinhan (پنهان) را نوشت و برندهی جایزهی بزرگ رومی شد. جایزهای که هر سال به بهترین اثر ابدی ترکیه در زمینهی عرفان اهدا میشود. او در سال 1999 و بعد از رفتن به استانبول آینههای شهر را نوشت.
مکان داستانیِ رمان «شپش پالاس» آپارتمانی ده طبقه است واقع در مرکز استانبول، و در حوالی سالهای 1960. خانهی زنی روسی از طبقهی اشرافی که بعد از انقلاب به ترکیه مهاجرت کرده است. آنجا محل زندگی خیلی از شخصیتهای ماجراست و رمان دست به روایت ماجرای زندگی این آدمهای عجیب و متفاوت، و روابطی که با هم دارند میزند.
الیف شافاک راه غیر معمولی را برای گفتن داستان این آدمها انتخاب میکند. رمان شامل پنج بخش است مقدمه، قبلتر، همچنان قبلتر، حال، و بعد. حجیمترن بخش مربوط به سر و کله زدن در زمان حال است. هر شخصیت به طبقهای اختصاص داده شده تا اتفاقاتی که در آن طبقه روی میدهد را برایمان نقل میکند.
زبان رمان پر است از تصویر و استعاره، که با طنزی گیرا به روایت داستانی غیرمتعارف میپردازد. در نهایت تمامی عناصر بهخوبی به خدمت گرفته شدهاند تا چهرهای از امروزِ استانبول ببینیم که در آن آدمها در تلاشند هویت فردی خودشان را از پسِ میراث عثمانی کهنه بازبسازند، آن هم در جامعهای اسلامی و همراه با نیازهای زندگی مدرنِ برآمده از یک دموکراسی اروپایی.
الیف شافاک در مصاحبهای میگوید «میدانید چطور شد که نوشتن این رمان را آغاز کردم؟ یک روز داشتم نزدیک میدان تقسیم قدم میزدم، دیدم کنار چشمهای قدیمی با رنگ سفید نوشتهاند در اینجا یک درویش آرمیده است ، پس لطفا آشغال نریزید و گرنه به زمین گرم میخورید.» شافاک شاید ده یا بیست دقیقه همانجا میایستد و به فکر فرو میرود. او به این میاندیشد که چهطور شده که چنین چیزی را نوشتهاند. او خیال میبافد و رمان در ذهنش جرقه میخورد. رمان روایتی دایرهوار دارد. دایرهای که نه خط افقی دارد نه خط عمودی. نه آغاز و نه پایان. پس زیاد هم بیراه نیست اگر داستان از مخاطبش بخواهد که انتظار رسیدن به پایان را در خود بکشد. در اینجا «خب بعد»ی در کار نیست.
به گزارش فرهنگ و هنر، تهمینه زاردشت علاوه بر ترجمه «شپش پالاس» رمان دیگری هم از الیف شافاک به نام «آینههای شهر» ترجمه کرده است که آن هم توسط انتشارات نیلوفر روانه بازار شد. همچنین نشر ققنوس هم از این نویسنده مهم ترکیه، رمان «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی منتشر کرده است.
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب