موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | رمان خارجی | |
نویسنده | جان کندی تول | از این نویسنده |
ناشر | چشمه، زاوش | از این ناشر |
مترجم | پیمان خاکسار | از این مترجم |
نوبت چاپ | 31 | |
سال چاپ | 1401 | |
شابک | 9786007283189 | |
نوع جلد | گالينگور | |
قطع | رقعي | |
وزن | 0 گرم | |
تعداد صفحات | 467 صفحه |
«تو اصلاً تو خيابون سن ژوزف چيکار داشتي؟ اونجا که فقط انباره و اسکله. اصلاً آدم از اونجا رد نميشه. اونجا اصلاً جزء مسيراي ما نيست.»
«راستش اين رو نميدونستم. از سر ناتواني اونجا توقف کردم تا خستگي درکنم. گاهگداري هم رهگذري عبور ميکرد که متأسفانه ميلي به هاتداگ نداشت.»
«پس اونجا بودي. واسه همينه که هيچي نميفروشي. شک ندارم که داشتي با اون گربهي لعنتي بازي ميکردي.»
«حالا که اشاره کرديد ياد يک و يا شايد دو حيوان اهلي افتادم که اون حوالي پرسه ميزدن.»
«پس داشتي با گربههه بازي ميکردي.»
«نه. من با گربه بازي نميکردم. من فقط گربه رو برداشتم تا کمي نازونوازشش کنم. گربهي گلباقالي بسيار ملوسي بود. بهش يک هاتداگ تعارف کردم ولي از خوردنش امتناع کرد. حيواني بود باسليقه و نجيب.»
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب