موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | رمان ایرانی | |
نویسنده | قباد آذرآیین | از این نویسنده |
ناشر | هیلا | از این ناشر |
مترجم | -- | از این مترجم |
نوبت چاپ | 2 | |
سال چاپ | 1398 | |
شابک | 9786005639940 | |
نوع جلد | شميز | |
قطع | رقعي | |
وزن | 249 گرم | |
تعداد صفحات | 288 صفحه |
قباد آذرآیین در این رمان بر آن است تا زبان حال این ای کاشها باشد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم
کنیز دو قلوهایش را خوابانده بود جلوی تیغه لودر اداره منازل شرکت نفت، خودش هم دراز کشیده بود کنارشان. به راننده لودر گفته بود «اول از روی نعش من و بچههام رد بشو. بعد برو اتاقِ خراب کن.»
راننده لودر گفته بود «به زبون خوش بت میگم خانم، جلدی بچههاتِ از سر راه وردار بذار ما به کارمون برسیم.»
اتاق، پاکش تپه گچی بود. انگار از زور خستگی سر گذاشته بود روی زانوی تپه. دیوار پشتیاش تپه بود. سه دیوار دیگرش کج و کوله و عجولانه تا زیر سقف رفته بود بالا. اگر لودر اداره منازل یک روز دیرتر میآمد، کنیز سقف اتاق را زده بود...
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب