جورج اورول (1903-1950)، نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی است که به خاطر نوشتن کتاب مزرعه حیوانات در سال 1945 به شهرت رسید. او همچنین در وقایعنگاری نیز فعالیت زیادی داشت.
اورول از جمله نویسندگانی بود که معتقد بودند ادبیات و هنر، بایستی در خدمت بهبود و ایجاد تغییر در جهان باشند. با وجود آنکه اورول در اوایل از سویهای روشنفکرانه برخوردار بود و مانند باقی روشنفکران دورانش نسبت به افراد معمول جامعه نگاهی فرادستی داشت، بعدها نگرشش تغییر کرد. او مدافع سرسخت زندگی افراد معمولی بود؛ زندگی کسانی که وسایل خاصی ندارند، در شغلهای عادی کار میکنند و عشق، اهمیت به دیگران، دلسوزی، کار و لذت بردن؛ از مفاهیم اصلی زندگی آنهاست. از نگاه اورول آنچیزی که اهمیت دارد و زیباست، تجملات و رخدادهای بزرگ نیست بلکه زندگیهای کوچکی است که پشت پرده این رخدادها جریان دارد. او در «جاده به سوی ویگان پیر» که در ۱۹۳۷نوشت، به این نتیجه رسید که یک جمع متوسط در یک روستای کوچک، عقل و شعور بیشتری به نسبت کابینه بریتانیا و یا هیئت مدیره دانشگاه آکسفورد دارند.
دو اثر پرطرفدار اورول، یعنی«۱۹۸۴» و «مزرعه حیوانات»، تنها بخش کوچکی از تجربیات و تحولات نظری اورول را شامل میشوند. او این دو کتاب مهم را در پنج سال آخر عمرش نوشت که تا امروز نیز مورد توجه شمار زیادی از خوانندگان قرار دارند و بسیاری از افراد مفاهیم سیاسی نهفته در این دو اثر را تا به امروز نیز مهم و کاربردی است.
از سایر آثار او میتوان به روزهای برمه، دختر کشیش، هوای تازه، درود بر کاتالونیا و... اشاره کرد.