موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | شعر فارسی | |
نویسنده | سید علی صالحی | از این نویسنده |
ناشر | نگاه | از این ناشر |
مترجم | * | از این مترجم |
نوبت چاپ | 3 | |
سال چاپ | 1390 | |
شابک | 9789643513092 | |
نوع جلد | سلفون | |
قطع | رقعي | |
وزن | 1400 گرم | |
تعداد صفحات | 1160 صفحه |
او
سنگسارمان خواهند کرد
از این اَرایه خواهم گذشت
ماه و چنگ و چراغ
نامش را به من نگفت
برگردید، مرا بنگرید!
داناییِ گندم
لیلی …!
در آغاز کتاب گزیده ای از مجموعه اشعار سید علی صالحی دفتر دوم می خوانیم
درباره یک ضرورت
سه رُخ
۱
سادهترین تعریفِ «بازسرایى» همان ترجمه فارسى به فارسىِ یک متن در گذر از زمان و زبان است؛ یعنى تغییرِ سرنوشتِ متن در هجرتِ زمان، به نیتِ روزآمد کردنِ یک لهجه کهن عبور از پُلى که انگار پیش از این وجود نداشته است. گذرگاهى تازه که از مِهِ تخیل بهدر آمده است.
اساسىترین محملها و محورهاىِ ممکنِ این پُلِ پندار، سه ستون مستحکم است که شرطِ نخستِ گذر از گذشته به امروز بهشمار مىروند É قرائت نو از متن کهن، با حفظِ وفادارى نسبت به موضوع. É آرایشِ زبانِ زنده به مددِ نیروى خلاقیت. É انتقالِ روحِ عتیقِ شعر به قطارى که از لحظه اکنون رو به آینده مىرود.
دیگر گوشهها، طُرفهها، تَرَنُمها، ظرافتها، مرزها و مَرایاىِ فرعى، خود بهعنوانِ زیرمجموعه همین سه محورِ ممکن تعریف و تولید مىشوند، که بود و نبود یا ضعف و قدرت و حضورشان در این اتفاق، به توانایىها، تجارب و تدبیرِ خلاقه خودِ شاعرِ بازسرا بستگى دارد. گفتنى است که تفاوتِ روایت و بازسرایى دو شاعر از یک متنِ مشترک به میزانِ پرداخت، وَرْز، بدعت و برداشت در همین زیرمجموعههاى مهم بازمىگردد.
۲
آیا تعریفِ بازسرایى تنها در محدوده و حجمِ همین صورتِ کمى و تعریفِ فنْمندانه خلاصه مىشود؟ اگر با اندکى سخاوت، پرده را کنار بزنیم، شاید باور آوریم که خودِ «شعر» بهعنوانِ آفریدهاى بکر و مستقل نیز… در نهایت نوعى بازسرایىِ زبان در اتفاق و اتفاق در زبان است؛ همان انعکاس جهان در تخیلِ ما و کلمه است، دخالت در نامگذارى جهان براى عبور از یک موقعیتِ معین است. ما دوباره اشیاء، روابط، رازها، حسها، صفتها، بودهها، باورها، سایهها، روشنها، و سایهْروشنهاى آدمى و خلقت را بازمىسراییم، با این تفاوتِ بدیهى که هر شاعرى با خوانشِ خنیاگرانه خود… این «شدنِ مُشَدَّد» را رَقم مىزند.
همه هستى در هر لحظه در حالِ بازسرایىِ خود است تکرارِ ضربان، بازسرایىِ زندگىست. کُنش کمالطلبِ بازسرایى در کلام مکتوب، بیشترینه از پیشینهاى کهن و بشرى برخوردار است. رَد و راهِ این شیوه گُمشده در گُمانِ زمانْزده بشر… روشن و بسیار است هر دفتر از کتاب مقدس بازسرایىِ دفترِ پیشینِ خویش است. ایلیاد و اُدیسه هومر، بازسرایىِ افسانههاى شفاهى مردم یونان است، و افسانه گیلگمش و درخت آسوریکِ مشرقیان هم. رودکى کلیله ودمنه را بازسروده، شاهنامه نیز بهنوعى بازسرایىِ قصههاى پهلوانى، حکایاتِ حماسى، روایات رزمى و افسانههاىِ مردمِ دیرین همین دیارِ بزرگ است. در حوزه و حیاتِ ترنُمهاى عاشقانه و تغزلى، نظامىِ گنجوى بزرگترین بازسراىِ ماست. مثنوى معنوىِ آفریدگار بلخ، همان بازآفریدنِ امثالِ اخلاقى و سلوک حکمى و معناها و مَثلهاى معنوى و برآمده از سه فرهنگِ ایرانى، هندى و عربى است، و تا امروز…
و تا امروز بازسرایىِ گیلگَمش و سپس غزل غزلهاى سلیمان به همتِ بىغروبِ «بامداد». بازسرایى یکى از انواعِ ادبى در فرهنگ و تاریخ بشریت است، که همچنان پندارِ خویش را تا عصر ما پاییده است.
۳
یکى از دستاوردهاى مؤثر این شیوه ـ در شعر ـ نوزایىِ اثرى است که هنوز از حیثِ مضمون و معنا زنده است و بارِ ویژهاى از جادوى شعرِ ناب را در خود نهان دارد، که در عبور از آن پُل پنهان و قبول هجرت در زمان، تناسخِ تأثیرگذار خود را در ترانه شدن طلب مىکند. بازسرایى، نجاتِ متنِ مدفون مانده از قلعه طلسم شده زمانِ ماضى و زبانِ کهن است. اما آیا هر متن کهنى را مىتوان به این سفر خطرخیز و زمانْشکن دعوت کرد؟ براى رسیدن به پاسخى روشن و اعتمادى قابل قبول، باید پیشْآزمونها و شرطهایى را تجربه کنیم É کشفِ متنِ مناسب É تشخیصِ قابلیتهاى لازمِ معنایى É درکِ میزانِ جوهر شعرى آن É و ساختِ شهودىِ زبانى که سلولهاى بنیادى و تبار آن به زبانِ نخستِ متن نزدیک باشد، وگرنه این پیوند، پاکیزه از آب درنخواهد آمد، و قطعآ به شکست مىانجامد.
و اینهمه… در عین وفادارى نسبت به مفاهیم اصلىِ اثر و مأخذِ نخست، حتمآ و باید در حضورِ ذهنى آزاد، از آینه تخیل عبور داده شوند، وگرنه متنِ مادر با تو همدلى و همراهى نخواهد کرد، و در چنین بزنگاههایى است که مِهِ منتظر مىآید و پُل زمان را مىپوشاند. و تو و دسترنج تو وقتى به ایستگاه عصر خود مىرسد که قطارِ به مقصدِ آینده ، اکنون را ترک کرده است.
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب