موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | شعر فارسی | |
نویسنده | سیاوش کسرایی | از این نویسنده |
ناشر | نگاه | از این ناشر |
نوبت چاپ | 6 | |
سال چاپ | 1399 | |
شابک | 9786003761674 | |
نوع جلد | زركوب | |
قطع | پالتوئي | |
وزن | 1033 گرم | |
تعداد صفحات | 984 صفحه |
غروب آمد و کبوتران قاصدم نیامدند
و من دلم چه شور میزند
به آسمان نگاه میکنم
به پولک ستارهها
و یادشان در این تن تکیده تیر میکشد
در آغاز کتاب مجموعه اشعار سیاوش کسرایی، میخوانیم
فهرست
اشاره. ۲۱
آوا
مجسّمهی فردوسی.. ۲۵
کارگرانِ راه. ۲۸
رقص ایرانی.. ۲۹
شالیکار. ۳۲
گریزْرنگ….. ۳۴
کولی من.. ۳۶
چشمه. ۴۲
پس از من شاعری آید.. ۴۴
مارافسا ۴۸
موج.. ۵۱
خواب… ۵۳
گلدان.. ۶۰
اقیانوس… ۶۲
پاییزِ درو. ۶۳
عاشقکُش…. ۶۶
بهار. ۶۷
باغ.. ۶۹
داغگاه. ۷۱
مست… ۷۳
سکّه. ۷۵
آرزو. ۷۷
در شب پایاننیافتهی سعدی.. ۸۰
چشمها ۸۲
تشویش…. ۸۷
پرواز. ۸۸
انسان.. ۹۱
آرزوی بهار. ۹۴
بندباز. ۹۶
منظومهی آرش کمانگیر
برف میبارد ۹۹
خون سیاوش
واریز. ۱۱۹
مرغ توفان.. ۱۲۲
زمستان.. ۱۲۸
سرگذشت شمشیر. ۱۲۹
هنوز. ۱۳۱
جستجو. ۱۳۲
طبیعت نیمهجان.. ۱۳۳
حَنظَل.. ۱۳۴
انتظار. ۱۳۷
سایه. ۱۳۸
کبوترانِ اشک….. ۱۴۰
یادگار. ۱۴۲
طرح.. ۱۴۳
عَطَش…. ۱۴۴
نیاز. ۱۴۶
اندوه سیمُرغ.. ۱۴۸
بادبادکها ۱۵۲
کارگاه. ۱۵۴
بیداری.. ۱۵۸
مترسک….. ۱۵۹
تشویش…. ۱۶۱
شهر ما ۱۶۲
ننگ….. ۱۶۴
پاییز. ۱۶۷
دریا ۱۶۸
شبنم.. ۱۷۰
آتشی در دوردست… ۱۷۲
اشک و لبخند.. ۱۷۵
چلچله. ۱۷۷
افسوس … ۱۷۹
قلوه سنگ….. ۱۸۱
آبادی.. ۱۸۲
بهانه. ۱۸۴
بوی بهار. ۱۸۶
گلهای سپید.. ۱۸۸
کابوس… ۱۹۰
آرزو. ۱۹۳
سنگ….. ۱۹۷
جُفت… ۱۹۹
ماهیِ آینه. ۲۰۰
هیچکس در خانهی خود نیست… ۲۰۲
طنین.. ۲۰۵
شبهای دشت… ۲۰۷
بهار میشود. ۲۰۹
داربَست… ۲۱۱
جهانپهلوان.. ۲۱۴
دیدار. ۲۲۰
کودک و میوه. ۲۲۳
من آن خموش درختم.. ۲۲۴
کنار غم.. ۲۲۶
نامزدی.. ۲۲۸
کلید.. ۲۳۰
فردا ۲۳۱
جامهای بر آدمیت… ۲۳۵
هدیه. ۲۳۷
بُنبَست… ۲۳۸
زندگی.. ۲۳۹
سنگ و شبنم
ترانه. ۲۴۳
رباعی.. ۲۵۳
دو بیتی.. ۲۶۲
با دماوند خاموش
باور. ۲۶۷
آوازی از پنجرهی ماه. ۲۷۱
گرمسیر. ۲۷۴
غزل برای درخت… ۲۷۶
دیوانگی.. ۲۷۸
طرح.. ۲۷۹
پیوند.. ۲۸۱
زایندگی.. ۲۸۳
در آستانه. ۲۸۴
خر در چمن.. ۲۸۶
چشمداشت… ۲۹۰
هول.. ۲۹۱
رونق.. ۲۹۷
فاتح.. ۲۹۸
بیدار خواب… ۳۰۰
حاصل.. ۳۰۲
تصویر. ۳۰۴
غربت… ۳۰۵
زمین باطل.. ۳۰۸
بهار و شادی.. ۳۱۰
باران چه کرد خواهد؟. ۳۱۱
دعای گل سرخ.. ۳۱۳
در راه. ۳۱۶
دزد. ۳۱۹
مگس…. ۳۲۲
خاموشانه. ۳۲۳
بینایی.. ۳۲۴
کبوتران قاصد.. ۳۲۶
بدرود. ۳۲۷
با دماوند خاموش…. ۳۲۹
درد دست… ۳۳۲
آبادان.. ۳۳۳
گل و بلبل.. ۳۳۴
هنگام هنگامه ها ۳۳۶
خانگی
بر تخت عمل.. ۳۶۱
زمین کال.. ۳۷۲
با برافروختن کبریتی.. ۳۷۳
رشد.. ۳۷۶
سازندگی.. ۳۷۸
سیاهه. ۳۷۹
چاقو تیزکن.. ۳۸۲
خنده. ۳۸۴
حکایت مردی که نه میگفت… ۳۸۶
شبنم و آه. ۳۸۸
خانهی انسان.. ۳۹۱
کلیدها ۳۹۲
خانگی.. ۳۹۴
تاریکی در تاریکی.. ۳۹۶
در تماشاگه پاییز. ۳۹۷
تاریخی.. ۳۹۹
چه بگویم؟. ۴۰۱
بچه کلاغ.. ۴۰۲
شب میرود ز دست… ۴۰۴
یک، دو، سه. ۴۰۵
عمر کوتاه من و قرن و مرگ…. ۴۰۶
قشو. ۴۱۰
نوزاد. ۴۱۲
رفتگر. ۴۱۳
یاد دوست… ۴۱۴
ویتنامی دیگر. ۴۱۷
پیش از بیداری شهر. ۴۲۰
سرود. ۴۲۱
یک ضرب… ۴۲۳
آیینه را بیفکن.. ۴۲۵
شکار. ۴۲۷
ماه و دیوانه. ۴۲۹
شیهه. ۴۳۱
طرح.. ۴۳۲
چشم، نه گوش و دهان.. ۴۳۳
کرانهی عظیم دوست داشتن.. ۴۳۵
به سرخی آتش به طعم دود
لهله و تنفس…. ۴۳۹
دگر به جوخهی آتش نمیدهند طعام. ۴۴۳
به سرخی آتش به طعم دود. ۴۴۶
پویندگان.. ۴۵۰
تصویر. ۴۵۲
رای دیگر. ۴۵۴
دیداری یکسویه. ۴۵۶
پرستوها در باران.. ۴۵۹
تولّد.. ۴۶۰
بازماندگان.. ۴۶۳
پوکه. ۴۶۴
هجدههزارمین.. ۴۶۵
خواب نوشین.. ۴۶۹
بر سرزمین سوختگی.. ۴۷۱
دوست داشتن.. ۴۷۵
شعری.. ۴۷۸
زنهار. ۴۸۱
خم، بر جنازهای دیگر. ۴۸۵
گرهبند خون.. ۴۹۰
شقایق.. ۴۹۴
نام و سیما ۴۹۵
از قرق تا خروسخوان
پیام. ۴۹۹
مصبّ… ۵۰۱
دیداری با آتش و عسل.. ۵۰۶
از قُرق تا خروسخوان.. ۵۰۹
در فروبستگی.. ۵۱۲
قصیدهی درازراهِ رنج تا رستاخیز. ۵۱۷
چراغی فرا راه توفان.. ۵۲۳
بهشت زهرا ۵۲۶
هزاردستان.. ۵۳۰
در بزمِ یاد شمایم.. ۵۳۳
آمریکا! آمریکا!
طلوع دوباره. ۵۳۷
گذر از تاریکی.. ۵۳۹
بزم خجسته. ۵۴۲
کَجرایی.. ۵۴۳
بازگشت… ۵۴۵
بر سکوی ماه مِه. ۵۴۷
من برادر توام! ۵۵۱
گزینش…. ۵۵۳
حکایت… ۵۵۵
بر سنگ مزار خسرو روزبه. ۵۵۷
بر سنگ مزار پرویز حکمتجو. ۵۵۸
مگذار تا بخوانمت… ۵۵۹
از رسول رنج به امام خلق.. ۵۶۱
خانهی خیابان شانزده آذر. ۵۶۴
در پایان.. ۵۶۷
بی مَرگان.. ۵۶۹
به آنها که زندهاند.. ۵۷۱
آشتی.. ۵۷۳
آمریکا! آمریکا! ۵۷۵
از ننگخانهی شیطان.. ۵۷۸
تعلیق.. ۵۸۰
یلدا ۵۸۱
جنگ ناگزیر. ۵۸۲
سرود دریا ۵۸۳
دعای من.. ۵۸۴
عطر وفا ۵۸۶
نغمهی پیوند.. ۵۸۸
صبحانه. ۵۹۰
مردی بزرگ در خم این راه. ۵۹۱
چشم و چراغ.. ۵۹۳
جغرافیای یک سرگذشت… ۵۹۷
پیغام. ۶۰۴
سرود همراهی.. ۶۰۶
سرود جمهوری.. ۶۰۹
چهل کلید
در گذر از خوان هشتم.. ۶۱۳
اسم شب… ۶۲۰
فرهادها ۶۲۱
شعر یونانی.. ۶۲۲
پرنده. ۶۲۵
این بار. ۶۲۷
اشاره. ۶۲۹
وحدت… ۶۳۱
شیشهی عمر. ۶۳۲
پیک….. ۶۳۴
خاموشی.. ۶۳۶
گل خفته. ۶۳۷
شهادت شمع. ۶۳۹
آغاز. ۶۴۱
تراشههای تبر
پاییز. ۶۴۵
باران نمیتواند.. ۶۴۶
سرسام. ۶۴۸
شوق.. ۶۴۹
کاشی اصفهان.. ۶۵۰
سرحد آدمی.. ۶۵۲
نماز بر سجادهی سبز. ۶۵۳
گشایش…. ۶۵۵
رهایی.. ۶۵۶
ساز سرود. ۶۵۸
پیامبر و پیام. ۶۶۰
کوبه. ۶۶۱
چشمانداز. ۶۶۳
آفتابی.. ۶۶۴
هجوم. ۶۶۵
زمین.. ۶۶۷
رهآورد. ۶۶۸
تشییع جنازه. ۶۷۱
گره. ۶۷۲
تفنگ من! ۶۷۴
تا شبچراغ دریا ۶۷۷
سال نو سلام! ۶۸۲
هیروشیما ۶۸۴
در رهگذار باد. ۶۸۶
روایتی دیگر. ۶۸۸
افسوس… ۶۸۹
اسیر. ۶۹۱
شاعر. ۶۹۳
پیوند
پُل.. ۶۹۷
میهن خشم.. ۶۹۹
سرود مردمی.. ۷۰۳
جزیرهی جان.. ۷۰۵
میزبان.. ۷۰۷
همبستگی.. ۷۰۸
آن زن بهار کرد. ۷۱۱
هدیه برای خاک
هدیه برای خاک…. ۷۱۵
ستارگان سپیدهدم
من با توام رفیق.. ۷۲۵
طلوعی با خورشیدهای خاموش…. ۷۲۸
عقاب سپیدبال.. ۷۳۶
پیک پیشتاز. ۷۳۹
آواز قو. ۷۴۱
عشق را و درد را ۷۴۳
در آتش…. ۷۴۵
به آن زندانی.. ۷۴۷
مهرهی سرخ
درآمدی بر مهرهی سرخ.. ۷۵۱
هوای آفتاب
برگهای پاییزی.. ۸۰۳
آن زمرّدِ دلتنگ….. ۸۰۴
آه آینه. ۸۰۵
همراه. ۸۰۶
قصّهی مرد آواز و گُل.. ۸۰۸
در خانهی دوست… ۸۱۰
آیندهکاران.. ۸۱۲
چون در رسد هنگام. ۸۱۳
سرود مردمی.. ۸۱۴
پاییز. ۸۱۶
پیوند.. ۸۱۸
آفتاب در شهر. ۸۲۱
بدآهنگی.. ۸۲۳
بندی خوان هشتم.. ۸۲۵
ما برمیگردیم.. ۸۲۸
ریشه و جنگل.. ۸۳۰
کابُل (طرح). ۸۳۱
به سبزِ جاودانِ من.. ۸۳۲
چشم بهراه. ۸۳۶
در من کسی.. ۸۳۸
مار. ۸۴۰
درختِ تر. ۸۴۲
سرِ جان باختن.. ۸۴۴
ای جانِ آفتابی عشق.. ۸۴۵
برآ سمندرِ من! ۸۴۷
خاموشوار. ۸۴۹
دود نیلوفر. ۸۵۰
ابرِ غم.. ۸۵۲
دریا دلی کجا و دلِ تنگِ من کجا! ۸۵۳
بهار آزادی.. ۸۵۴
یادِ دورافتادگان.. ۸۵۶
قفس…. ۸۵۷
بوی وطن.. ۸۵۸
پاسخ به ”سایه“. ۸۵۹
نهنگ….. ۸۶۱
با آن پهلوان میآیم.. ۸۶۲
دیدار خوب تو. ۸۶۵
فرزند من کجاست!؟. ۸۶۶
با هر چهام که شعله به جان است… ۸۶۸
دردِ خویش…. ۸۷۱
عمرِ من.. ۸۷۲
گره گشایی.. ۸۷۳
سرگذشت… ۸۷۵
ما مهاجران.. ۸۷۸
دریایی.. ۸۸۰
خطر! ۸۸۲
غریبانه. ۸۸۳
جوانی.. ۸۸۵
در برونرفت از شب یلدا ۸۸۶
سرود کودکان.. ۸۸۸
محبوس در ابریشم خویش…. ۸۹۰
دشت. آهو. ستاره. ۸۹۱
ققنوس… ۸۹۳
در جنگل.. ۸۹۷
از این سوی با خزر. ۸۹۸
با آرزو آمده. ۹۰۱
پنهانه. ۹۰۳
غم.. ۹۰۶
از آن پرندهی چوبی.. ۹۰۷
به سوارِ سبزپوش…. ۹۰۹
بر جادّههای جهان.. ۹۱۱
هستی سوز. ۹۱۳
غزل سیاه. ۹۱۵
پیام. ۹۱۸
ای عشق.. ۹۲۰
چه کسی کُشت مرا!؟. ۹۲۲
بر آب میروم. ۹۲۴
در آزمون آتش…. ۹۲۶
باریکتر از مو. ۹۳۰
دریغا گل سرخ.. ۹۳۱
هستی باغ.. ۹۳۲
هوای آفتاب… ۹۳۴
بیداری آینه. ۹۳۷
واژهی دلخواه. ۹۳۹
خواب آبها ۹۴۲
نالان.. ۹۴۴
خواب شمع. ۹۴۵
نمایه
نمایهی الفبایی نام مجموعهها…… ۹۴۹
نمایهی الفبایی نام شعرها…… ۹۵۱
نمایهی الفبایی سطر اول شعرها…… ۹۶۷
مجسّمهی فردوسی
تناور صخرهای بر ساحل امید
ستون کرده است پا، داده است سینه بر ره توفان
پی افکنده میان قرنها طغیان
دو چشمان خیره بر گهوارهی خورشید
ستیز جزر و مدها، پیکر او را تراشیده
ز برف روزگاران، بر سرش دستار پیچیده
غروب زندگی بر چهرهاش بسیار تابیده
که تا رنگی مسین در متن پاشیده
بود دیری که برکنده است با چنگال در چشمان
عقابی آشیانه
که مانده جای آن چنگالها بر روی کوهستان
چو جای تازیانه
نگاهش رنگ قهر پادشاهان دارد و فتح غلامان
نگاه خیره بر دریا
نگاه یخزده بر روی اقیانوس و صحرا
نگاهی رنگ پاییز و شراب و رنگ فرمان
به زیر بام بینی، بر فراز گنبد لبها
فراهم برده سر، گلسنگهای بیبر کوتاه
شیار افکنده همچون آبکندی بر جدار راه
خزیده روی گونه، همچو مه، بر دامن شبها
شبی اینجا درون یک تب سوزان
زمین لرزنده، کُه بشکسته ساییده
دهان بگشوده و یک چشمه زاییده
بُرِش بگرفته یک لب، یک لب جوشان
لبی کز بیخ
افکنده تناور ریشهی دشمن
لبی آتشفشان، جاوید رویینتن
لب تاریخ
لبی گور پلیدیهای اهریمن
لبی چون کهکشان، مشعلکش شبها
لبی سردار فاتح در بر لبها
لبی چون گل، گل آهن
خدای قهرمانیها بر این لب، خورده بس سوگند
تن عریان زیبایی شده اینجا ستایشگر
اگر چه چشمهی زایندهای باشد که دیگر نیست نوشآور
ولی در عمق جانش حک شده خورشید یک لبخند
دی ۱۳۳۳
کارگرانِ راه
برای پدرم
دشتِ عطش نهاد
راهِ پُرآفتاب
پروازِ باد گرم
خورشیدِ بیشتاب
خاموشی وسیع
تکچادر سیاه
شنریزههای داغ
چشمان خشک چاه
طرحی ز چند مرد
بر پردهی غبار
یک کوزه، چند بیل
فرسودگی و کار
۰/۴/۱۳۳۱
رقص ایرانی
چو گلهای سپید صبحگاهی
در آغوش سیاهی
شکوفا شو
به پا برخیز و پیراهن رها کن
گره از گیسوان خفته واکن
فریبا شو
گریزا شو
چو عطر نغمه کز چنگم تراود
بتاب آرام و در ابر هوا شو
به انگشتان سر گیسو نگهدار
نگه در چشم من بگذار و بردار
فروکش کن
نیایش کن
بلور بازوان بربند و واکن
دو پا برهم بزن، پایی رها کن
بپر، پرواز کن، دیوانگی کن
ز جمع آشنا بیگانگی کن
چو دود شمع شب، از شعله برخیز
گریز گیسوان بر بادها ریز
بپرداز!
بپرهیز!
چو رقص سایهها در روشنی شو
چو پای روشنی در سایهها رو
گهی زنگی بر انگشتی بیاویز
نوا و نغمهای با هم بیامیز
دلآرام!
مَیارام!
گهی بردار چنگی
به هر دروازه رو کن
سر هر رهگذاری جستوجو کن
به هر راهی، نگاهی
به هر سنگی، درنگی
برقص و شهر را پُر هایوهو کن
به بر دامن بگیر و یک سبد کن
ستاره دانهچین کن، نیک و بد کن
نظر بر آسمان سوی خدا کن
دعا کن
ندیدی گر خدا را
بیا آهنگ ما کن
مَنَت میپویم از پای اوفتاده
مَنَت میپایم اندر جام باده
تو برخیز
تو بگریز
برقص آشفته بر سیم ربابم
شدی چون مست و بیتاب
چو گلهایی که میلغزند بر آب
پریشان شو بر امواج شرابم
۳س/۲/۱۳۳۲
شالیکار
آسمان ریخته در آبیِ رود
طرحِ اندوه غروب
دختری بر لب آب
روی یک سنگ سپید
زیر یک ابر کبود
پای میشوید، پاهای گل و لای اندود
پای میشوید و میاندیشد
«کار
کار در شالیزار»
در دل رود کبود
میدود سوسوی تکاختر شام
و از آن پیکر تار
که نشسته است بر آن سنگ سپید
گیسوانی شده افشان بر آب
نگهی گم شده در شالیزار
۱۳/۸/۱۳۳۱
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب