موضوع اصلی | ادبیات و شعر | |
---|---|---|
موضوع فرعی | شعر فارسی | |
نویسنده | سید علی صالحی | از این نویسنده |
ناشر | نگاه | از این ناشر |
نوبت چاپ | 7 | |
سال چاپ | 1397 | |
شابک | 9789643512569 | |
نوع جلد | گالینگور | |
قطع | رقعي | |
وزن | 1109 گرم | |
تعداد صفحات | 990 صفحه |
من با توام
می خواهم آغشته عطر تو زندگی کنم
این رد عطر توست
که از حیرت بادهای شمالی
شب را به بوی بابونگی برده است
تو کیستی که تاک تشنه
از طعم تو
به تبریک “مِی” آمده است
در آغاز کتاب مجموعه اشعار سید علی صالحی می خوانیم
مقدمه
روایتِ کوتاهِ من و کلماتى که از آسمان چیدهام
کلمه کلمه، زنده ام و کار مىکنم کلمه به کلمه! روزها… نیمه دومِ همه روزها پا به راهِ روشنایىِ جهان مىشوم. مى بینم، مى شنوم، یاد مى گیرم، ذخیره مى کنم هر چیزى، هر حِسى، هر اتفاقى، هر هَستى، چه خوب، چه غیر، و لاغیر!
شبها وقتى همه زندگان به خواب اَندَرَند، تازه بیدارىِ بىدلیلِ من آغاز مىشود، نه بهاختیار، که تا یاد دارم قرارِ حیاتِ من همین بوده است از دورانِ دورِ کار و نان و دبستان تا همین ساعتِ ساکتِ بامدادى که ذره ذره مشغولِ معامله با کلماتام. عمرِ خویش را ثانیه ثانیه مىدهم تا از آسمان، کلمه کلمه بستانم، بچینم، ببویَم و براى هر چرایىِ خویش، چراغى شاید.
خلوتِ شب چیز دیگرىست، هم در خلوتِ همین شب است که کلمات از بیگارى براى اشیاءِ مىگریزند، و شعر… نافرمانىِ کلمات نسبت به نامیدنِ جهان است. و من براى عطر و هوش و حضور و حرفشان احترامى عمیق قائلم. احترام حتمآ احترام مىآورد، آنها را آهسته مىنویسم که مبادا از غیظِ قلم آزرده شوند. کلمات خواهرانِ مناند، پرستارانِ زخمىترین رؤیاهاى آدمى، که دعوتشان به ساحتِ سحورى، وظیفه فطرىِ من است.
نمىدانم دوستانِ دیگرم به چه چیزى «شعر» مىگویند، اما شعر براى من شفا دادنِ جراحتهاى زبان و زندگىست، زبانِ زندگىست. ما یکدیگر را دوست مىداریم، و آنها مىدانند که من فقط از زبانِ شما سخن مىگویم. و کو… او… که از زبانِ زبان و زبانِ زندگى و زبانِ مردم سخن بگوید و بىسایه بماند؟!
همه چیز انسان است و همه چیز براى انسان است. اساسِ عشق همین است به هر آگاهى بر این زمین کاستن از اضطرابِ جهان و افزودن بر آرامشِ آدمى. شعر، رستگارىِ زبان را بشارت مىدهد. رستگارىِ زبان، رهایىِ اندیشه را تضمین مىکند، و رهایىِ اندیشه، آخرین آوازِ شاعرانِ مسئول است، چه در برابرِ زبان، چه مقابلِ مردمِ خویش.
زدودنِ زنگارها و گسستنِ زنجیرها، هم به نیتِ رهایىِ انسانىترین رؤیاها. من پایبندِ همین پندارِ سادهام. کلمه کلمه، زندهام و کار مىکنم کلمه به کلمه! هم از نخست قرارِ من و کلمه همین بوده است که هیچ فرق و فراقى نتواند ما را از زیارتِ یکدیگر محروم کند، چه در گشایش و چه در تنگنا، چه در اندوه و چه به شادى مهم نباشد صبح و شامِ بودن یا نبودن براى خودم. مهم نباشد که وقت چیست و بىوقت کدام است براى خودم. و مهم نباشد که داشتن چرا و نداشتن یعنى چه براى خودم.
کلمات… ثروتِ بىپایانِ پندارِ من بودهاند همیشه، و تا هست مىدانم هیچ اتفاقى توانِ خاموش کردنِ مرا ندارد در این بَختِ سَختِ ساده، حتى مرگ که باورش دشوار است، زیرا در این پنجاه سال تنفس و ترانه، سهبار با یقینِ کامل به انجامِ وظیفه آمد و دست خالى به خانهاش بازگشت تا من عبرت بگیرم که فرصتِ فهمیدنِ زندگى و سرودنِ دوباره آن چه اندازه… چه اندازه اندک است.
سید على صالحى
آذر ۱۳۸۳
آخرین بریده ها
افزودن بریده کتاب